به روز شده در: ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۰۰:۳۳
کد خبر: ۶۲۳۱۹۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۰ - ۰۸ خرداد ۱۴۰۳
کدام مدل انتخاباتی احتمال کنشگری را افزایش می‌دهد؟

دوگانه انتخابات هشتم تیر

اگر عدم مشارکت “سیدمحمدخاتمی” و کنشگری روحانی در انتخابات اخیر را جهت‌گیری اولیه آنها برای تغییر جریان سیاسی کشور در آینده فرض کنیم، یک اتفاق غیرمنتظره و انتخابات زودهنگام آنها را زودتر از موعد به نقطه فعال رسانده است.
روزنو :

دوگانه انتخابات هشتم تیر

آرزو بخشنده: اینکه ایجاد دوقطبی در انتخابات آینده تا چه اندازه محتمل است، سوال بی‌پاسخ، اما مهمی است. اگر بنا را بر باز کردن فضا بگذاریم، عواقب دوقطبی شدن انتخابات موضوع مهم پیش‌روی نظام سیاسی کشور محسوب می‌شود که برنامه‌ریزی برای آن مهم‌تر از نتیجه انتخابات است. مواضع تندروها در روزهای گذشته که اصولا نگاه امنیتی‌تری به مقوله انتخابات دارند، گویای همین نکته زیر پوست انتخابات زودهنگام تیرماه است.


تجویزکنندگان نسخه «بدیل رئیسی» با اسم رمز مشارکت حداقلی، به‌علاوه بخش احساسی جامعه که در سوگ رئیس‌ دولت سیزدهم به خیابان‌ها آمده بودند، القای مشارکتی بالاتر از انتخابات اسفندماه گذشته را در دستور کار قرار داده تا قدرت را به این حداقل و ماندگاری راضی کند. به عبارتی این گروه می‌خواهند اینطور به تصمیم‌گیران پیام بدهند که این میزان مشارکت کافی است و خواسته استقرار دولتی همسو با آنها را نیز تامین می‌کند. این تلاش در سایه اما مصادف شده با خوش‌بینی‌های جناح مقابل. آنها این فرصت را حتی برای آغاز آشتی ملی یا تغییر ذائقه جمعیت زیادی از مردم غنیمت می‌دانند، نکته‌ای که بعد از اعتراضات سال 1401 کمی بعید به نظر می‌رسد.


از سویی نگاه تاریخی به دوقطبی‌های شکل گرفته گذشته نشاندهنده انطباق مفهومی امروزبا شرایطی است که چند بار اتفاق افتاده است. دوم خرداد 76 و ورود خاتمی به عرصه رقابت، بعد از فضای انسداد سیاسی دوران هاشمی رخ داد. دوقطبی شدیدتر اما سال 88 با بگیر و ببندهای احمدی‌نژاد در دروه اول ریاست‌جمهوری و قهر بخشی از مردم از انتخابات سال 84 به حوادث مهم تاریخی بدل شد. اگر بنا را بر تحلیل شرایط ایجاد دوقطبی‌های بگذاریم، امروز فقط یک تفاوت اساسی با دو مقطع زمانی یاد شده دارد؛ اینکه عدم مشارکت مردم در دو وجه اعتراض به وضعیت اقتصادی و سختگیری‌های فرهنگی، بخش زیادی از جامعه را تا مرز «عدم تغییر در تصمیم» پیش برده است. بنابراین هرگونه دوقطبی احتمالی در انتخابات پیش‌رو نیاز به اطمینان قطعی مردم از برگزاری یک رقابت واقعی و بیان بخش عمده خواسته‌هایی دارد که در صورت بروز با چرخش در جامعه نیز همراه خواهد بود.


بسیاری از تحلیل‌های روزهای گذشته ضمن برشمردن احتمالات بر این مسئله تاکید داشته‌اند که دربر همان پاشنه خواهد چرخید و یک انتخابات کنترل شده و معقول از نظر امنیتی برای دوران گذار از شرایط فعلی کار سیاست را راه می‌اندازد. اما این سوال هم در میان است: چرا نباید حاکمیت از این فرصت برای تغییر و بهبود شرایط اجتماعی استفاده کند؟ اگر این آمادگی برای پذیرش دوقطبی در قبال مشارکت نسبتا قابل قبول در تیرماه امسال وجود داشته باشد و بتواند بخش کوچکی از متارکه کنندگان با سیاست را به سمت صندوق‌ها بکشد، تغییرات احتمالی در ساختار قدرت را آسانتر خواهد کرد یا این تغییر رویه ممکن است بازی پیش‌بینی شده آینده را بهم بریزد؟ پاسخ به این سوال آسان نیست، چراکه نشانه‌ها و مولفه‌های مهم در ساختار سیاسی سال‌های آینده و سیاست‌های پشت پرده نه در دسترس است و نه با چشم مسلح تحلیل و فرضیه‌های احتمالی، قابل ارزیابی. بنابراین سیالیت سیاست را باید مد نظر قرار داد و تصور کرد که هر اتفاقی ممکن است یک کاتالیزور در جهت تصمیم‌های کلان باشد، حتی ایجاد دوقطبی در انتخابات و مشارکت سیاسی به عنوان مقدمه‌چینی و بسترسازی برای تصمیم‌های مهمتر و اساسی‌تر.


آرایش مردم - حاکمیت


هر‌چه در تحلیل جلوتر می‌رویم اما امیدها کمرنگ‌تر می‌شود. گویا نظام سیاسی و مردم به معنای عام آن در مقابل هم آرایش پررنگ و سفت و سختی دارند که با حلال‌های ضعیفی چون برگزاری یک انتخابات دم دستی یا القای مدل «دوران‌گذار» و «رافع بحران» درمسند ریاست جمهوری قابل تغییر نیست. موضع‌گیری‌های زودهنگام روزنامه کیهان نزدیک به تندروها در قدرت نشان می‌دهد سد محکمی بر جریان گردش مدیریت بسته شده که بعد از یکدست‌سازی احتمال شکستن آن نیست و چه بسا این شکستن برای برخی مترادف با آزاد شدن نیرویی است که کنترل آن شاید سخت‌تر از سال 88 باشد. اگر از بالا به پایین نگاه کنیم منطقی‌تر اینکه گفته‌های‌شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان را مدنظر قرار دهیم که گفته ردصلاحیت‌شده‌ها به این انتخابات دل نبندند. یا در جایی که اینطور اظهارنظر کرده، ما به الگویی مانند رئیسی در این شرایط نیاز داریم. با این اوصاف مدل‌های محتمل برای انتخابات تیرماه و دو قطبی‌های محتمل را باید در چند گونه مصاف مورد نظر قرار داد، دوقطبی های غیرممکن و ممکن .


کنشگری و فرصت غیرمنتظره


اگر عدم مشارکت “سیدمحمدخاتمی” و کنشگری روحانی در انتخابات اخیر را جهت‌گیری اولیه آنها برای تغییر جریان سیاسی کشور در آینده فرض کنیم، یک اتفاق غیرمنتظره و انتخابات زودهنگام آنها را زودتر از موعد به نقطه فعال رسانده است. این موضوع کار آنها را برای بهره‌برداری از گفتمان جدیدی که ایجاد کرده‌اند سخت خواهد کرد. واکنش مستمربه ردصلاحیت و نامه‌های روحانی احتمالا تا خردادماه سال آینده، یک روش سیاسی بود که شیخ دیپلمات برای اثرگذاری در پیش گرفت. او احیانا تا تا آن زمان با ایجاد پرسش‌های مهم در ذهن مردم می‌خواسته هضم مشارکت اعتراضی را آسان کند. با این حال، دست برقضا شهادت رئیسی و همراهانش همانگونه که تندروها را از زایمان طبیعی برای انتخابات آینده بازداشته، روحانی و خاتمی را نیز وادار به سزارین سیاست‌هایشان خواهد کرد. در این حالت حتما جریانی در قدرت از این موقعیت می‌توانند بهره‌برداری سیاسی کاملی داشته باشند که برای هر شرایطی آمادگی داشته‌اند، فرضیه‌ای که با توجه به غیرمنتظره بودن حادثه خط می‌خورد.


دوقطبی تندروها و جریان مقابل


اما روحانی و خاتمی در شرایط دوقطبی انتخاباتی می‌توانند نقش مهمی ایفا کنند. سید محمد خاتمی در آخرین اظهاراتش گفته در صورت مهیا بودن گزینه‌های مطلوب مشارکت در انتخابات را پیگیری خواهد کرد. رای اعتراضی حسن روحانی و روزنه‌گشاهای اصلاح‌طلب و اعتدالیون هم به طور سیستمی آمادگی بازی در این صحنه را دارند. بنابراین آمدن جهانگیری، محمدصدر یا علی لاریجانی حتی، می‌تواند به قطبی کردن انتخابات و کنشگری بازیگران و فعال شدن طبقه متوسط برای برون‌رفت از مضیقه سیاسی و اجتماعی کمک کند. این طیف در مقابل هر گروهی از اصولگرایان تندرو یا میانه همچون قالیباف امکان بروز هیجان را دارند. در این مدل، حتی علی لاریجانی می‌تواند نقش جریان مقابل تندورها را داشته باشد. او که نگاه روشن‌تری نسبت به اصولگرایان دارد، مسیر سیاست خارجی را برای بهبود اقتصاد برمی‌گزیند، مسیری که حتما با مخالفت تندورها در گردونه انتخابات نیز روبه رو خواهد شد. ائتلاف بخشی از اصولگرایان و اصلاح‌طلبان و میانه‌روها با او نقطه قوت او در انتخابات خواهد بود.


دوقطبی کوچک با القای فضای باز


مدل قابل تصور دیگر، قرار گرفتن افرادی همچون عارف در مقابل جلیلی، بذرپاش یا قالیباف است. این مدل شعاع زحمت کمتری را برای صحنه‌گردان‌ها ایجاد می‌کنند، در حالیکه یک اصلاح‌طلب اخلاق‌مدار را به فهرست تایید صلاحیت در پاسخ به انتقادات افزوده‌اند و خواهند گفت سلایق مختلف در این دوره حضور دارند. این تقابل هر چند دو گروه فکری مهم را در خود دارد اما مشارکت‌آور نیست. کناره‌گیری عارف در رقابت‌های انتخاباتی سال 92 نشان داد رنگ اصلاح‌طلبی عارف بعد از اتفاقات سال 88 در مقابل میانه‌روهایی چون روحانی نیز مایل به رای‌آوری و حضور قشر خاکستری نبود. از این رو این مدل می‌تواند گزینه القای باز کردن میدان رقابت را در عین کم‌هزینه بودن در دستور کار بگذارد.


مدل بسته با مشارکت در درون حلقه خودی‌ها


مدل سوم که تندورها بر آن اصرار دارند، با فرمول مشارکت حداقلی یا کمی بیشتر از انتخابات مجلس است که آنها را از هزینه‌های دوقطبی مهم و آزاردهنده بی‌نیاز می‌کند. این دوقطبی میان مخبر- جلیلی یا مخبر _ قالیباف، حتی میان قالیباف و جلیلی و بذرپاش آنقدر کوچک است که بحث انتخابات را در میان اصولگرایان تندرو و نسبتا منتقد و میانه محدود خواهد کرد. در این میدان هر چه به دست آید یا از دست برود غنائمی است که نصیب خودی‌ها می‌شود و پاستور و اجزای آن نیز با کمترین تغییر سیاسی فقط در حوزه اقتصادی متحول خواهد شد. این مدل باب طبع خودی‌ها، امکان تعویض صحنه اصلی قدرت را برای تغییرات احتمالی را آسانتر و قابل دسترس می‌کند. البته تا زمانی که نقظه ثقل آنها قدرت جذب و دفع و ایجاد موازنه را داشته باشد.


در نتیجه تنها مدلی که ممکن است گروه زیادی از مردم را به مشارکت وادار کند مدل اولیه حضوراصلاح‌طلبان و میانه‌روهای منتقد است که اصالت آنها در محاسبه ذهنی مردم آمده و کنشگری بازیگران اصلی حول محور این افراد امکان ابتکار عمل را به مردم می‌دهد. اینکه کدام یک از این مدل‌های انتخاباتی در مهندسی آینده شکل بگیرد بسته به تصمیم حاکمیت است.

عکس روز
خبر های روز