![قیمت سکه، نیمسکه، ربعسکه ۲ اسفندماه ۱۴۰۳/ قیمت سکه باز هم میلیونی تغییر کرد](/files/fa/news/1403/12/2/480333_999.jpg)
معرفی و نقد فیلم قلب های تپنده Beating Hearts 2024 : عاشقانه فاجعه بار!
بررسی فیلم «قلبهای تپنده» یا «ضربان قلب» Beating Hearts یا L’amour ouf
: فیلم «قلبهای تپنده» یا «ضربان قلب» Beating Hearts یا L’amour ouf به کارگردانی «ژیل للوش» محصول سال 2024 است.
معرفی و نقد فیلم قلب های تپنده Beating Hearts 2024 : عاشقانه فاجعه بار!
داستان فیلم:
کلوتیر، دلباختهی همکلاسی اش جکی میشود، اما خشونت گروههای خلافکار او را به مسیری تاریک و ویرانگر میکشاند. پس از سالها دوری، این دو دلداده سرنوشت ساز در مییابند که تمام راههایی که پیموده اند، دوباره آنها را به یکدیگر رسانده است.
بازیگران
ادل اگزارکوپولوس
فرانسوا سیویل
رافائل کونار
بنوا پولوورد
معرفی و نقد فیلم قلب های تپنده Beating Hearts 2024 : عاشقانه فاجعه بار!
ادل اگزارکوپولوس
الودی بوشه
ونسان لاکوست
آلن شابا
ژان پاسکال زادی
استقبال گسترده در کن
فیلم «قلبهای تپنده» (Beating Hearts) به کارگردانی «ژیل للوش» در جشنواره کن با ۱۵ دقیقه تشویق ایستاده مواجه شد. «ادل اگزارکوپولوس» و «فرانسوا سیویل» در این فیلم که یک «رومئو و ژولیت» مدرن توصیف شده مقابل دوربین رفتهاند. با وجود این تشویق طولانی امتیاز «قلبهای تپنده» در «راتن تومیتوز» بر اساس پنج نقد به ۱۵ درصد رسیده است.
داستان فیلم دختر و پسری است که در نوجوانی به یکدیگر دل میبندند اما وقتی پسر به زندان میافتد و به قتل متهم میشود باید راه جداگانهای در پیش بگیرند. آنها چند سال بعد دوباره به یکدیگر برخورد میکنند.
للوش در ماه ژانویه گفته بود: «عاشق این کتاب و این داستان درباره یک داستان عاشقانه خشونتآمیز شدم. و این ماجراجویی با احمد حمیدی و آدری دیوان را بیدرنگ شروع کردم.»
نقد فیلم قلب های تپنده
منتقدین برای این فیلم نقدهای منفی پرشماری نوشتهاند و انتظارشان برآورده نشده است. منتقد «ال موندو» اسپانیا مینویسد: «مشکل فیلم، جدا از ناگوار بودن همه جنبههایش، عزم عجیب آن برای نشان دادن اصالت در هر نماست بیآنکه حتی یک بار موفق شود به آن دست پیدا کند.»
منتقد «رپ» مینویسد: «مهم نیست که چقدر موسیقی را افزایش میدهد یا سعی میکند به یاد بیاورد که این ماجرا چگونه شروع شده، استانداردی تعیین میکند برای ملودرامی که تقریباً تا سه ساعته به شکل دردناکی کش پیدا میکند.»
منتقد «اسکرین» نوشته است: «همچنانکه داستان شروع میکند به از دست دادن درخشندگیاش... فضای رؤیایی آن و ترانههای پرجنبوجوش در جبران کردن کاستیها ناکام میمانند.»
منتقد «گاردین» به فیلم امتیاز دو ستاره داده و مینویسد: «بازیهای خوبی در این فیلم وجود دارد، و یک صحنه سرقت مسلحانه مفید. اما «قلبهای تپنده» از فقدان ظرافت و پرمدعا بودن رنج میبرد، و روی اصول اخلاقی مرد-زورگوی-حساس-زودرنج پافشاری میکند و بخش پایانی آن به شکل غولآسایی آماسیده است و با تأخیر به ما از باور خود به قدرت و اهمیت عشق میگوید.»
معرفی و نقد فیلم قلب های تپنده Beating Hearts 2024 : عاشقانه فاجعه بار!
ارزیابی فیلم
فرامدیا: این داستان طوفانی از «عشق جنونآمیز» رویکردی فوقالعاده حداکثری را در پیش میگیرد و با بهرهگیری از عناصر بصری و صوتی غنی، موضوعی آشنا را روایت میکند.
ترجمه عناوین فیلمها برای بازارهای بینالمللی ممکن است یک ضرورت تجاری باشد، اما در این فرآیند اغلب جادو کلام از بین میرود. تصور کردن نامی کاملتر از جدیدترین فیلم ساختهی ژیل للوش، «L’amour ouf» (لا موقوف) – چیزی شبیه، آه … عشق / آخ … عشق – برای این اثر دشوار است. این عنوان با کلامی طنزآمیز به ماهیت کبودکنندهی داستان عاشقانهی محوری فیلم اشاره میکند. سرنخ در بازی کلمات نهفته است: اگر l’amour fou به معنای جنونِ عشق باشد، l’amour ouf به ما میگوید که نیرویی که با آن سروکار داریم بیشتر فیزیکی و حتی شاید دردناک است.
با کمی اغماض، «قلبهای تپنده» یا «ضربان قلب» که عنوان انگلیسی فیلم است، به نظر میرسد در مقایسه با عنوان اصلی احساساتیتر باشد، نه تنها به زندگی بلکه به تازیانه نیز اشاره دارد. این عنوان برای فیلمی که سهم قابل توجهی از کتککاریهای خونین را در طول حدود ۲۰ سال از زندگی شخصیتهای اصلیاش به تصویر میکشد، مناسب است. عشق این شخصیتهای گرفتار سرنوشت در اوج رابطهشان توسط یک بیعدالتی، ویران میشود، همهچیز را بین آنها تغییر میدهد – و همزمان هیچ چیز را.
با این حال، هرگز خشونت مستقیمی بین قهرمانان ما، کلوتار و جکی، که در دههی ۱۹۸۰ به عنوان دانشآموزان دبیرستانی لجباز با هم آشنا میشوند، رخ نمیدهد. ژاكلين (با بازی مَلوری وانِک در نقش نوجوانیاش)، دختری تیزبین که به تازگی به خاطر « گستاخی » از مدرسهی خصوصی کاتولیک خود اخراج شده، بلافاصله توجه کلوتار (مالیک فریکا)، شرورِ قلدرِ مدرسهی جدیدش را جلب میکند. به او میگوید: «صدات میکنم جکی»، جکی نیز در پاسخ به او میگوید «من هم هرگز صدات نمیکنم» …
کاملا مشخص است که پسر این کارگر اسکله برای آیندهی تحصیلی جکی خبر بدی به شمار میرود: آنچه با فرار از کلاس و پایین آمدن نمرات شروع میشود، به زودی برای جکی به کسالتِ وجودی و برای کلوتار که ترک تحصیل میکند، به جنایت تمامعیار تبدیل میشود. کلوتار بعد از کتک زدن سه مرد که چندین برابر او سن دارند، آنهم با کمک یک لولهی سربی، توسط لا بروس (بِنوا پولوورد)، چهرهی تهدیدآمیز خشکی که سرکردهی سرقتهاست، به عنوان فردی کارآمد شناخته میشود.
اما هر عاشقانهی غمانگیزی به شکستی نیاز دارد و این شکست در این فیلم پس از سرقت ناموفق یک ونِ حامل حقوق کارگرانِ یَدیِ محلی رخ میدهد. و یکی از این حقوقبگیران، پدر کلوتار با بازی کریم لکلوع است، امری که موفق میشود هم پوچی چهرهی بازنده و هم ظرفیت خشونت انفجاری را که به طور آشکار به کلوتار به ارث رسیده، منتقل کند. پسر لا بروس یکی از نگهبانان مسلح را با شلیک گلوله به گردنش میکشد و در نهایت کلوتار تقصیر را به گردن میگیرد.
توالیِ منجر به دستگیری کلوتار کاملاً قانعکننده نیست – غمِ ناگهانی او بر سرِ مردِ در حال مرگ، مانع از فرارِ سریع او میشود، و با وجود غریزهی قویاش برای حفظ جان، او عملاً خودش را تسلیم پلیس میکند – اما فیلم با سرعت به پیش میرود، بیشتر با قوسهای دراماتیک کلاسیک هدایت میشود تا منطق روایی دقیق، و کلوتار به ده سال زندان محکوم خواهد شد.
معرفی و نقد فیلم قلب های تپنده Beating Hearts 2024 : عاشقانه فاجعه بار!
در این نقطه، انکارِ استعدادِ للوش در فیلمسازی دشوار است. او صحنههای اکشن و صحنههای لطیفِ عشقِ جوانانه را با ظرافت و نبوغ به روی صحنه میبرد و از همان صحنهی افتتاحیهی فیلم که با کوبش مداوم همراه است، به طور کامل از صدا و تصویر استفاده میکند. این صحنهی قاببندی، کلوتار مسنتر را که مدتهاست از زندان بیرون آمده، در راس کاروانی از ماشینهایی نشان میدهد که با جیغ و داد از مارپیچ یک پارکینگ طبقاتی بالا میروند. درها و صندوق عقب با صدای بلندِ تهدید باز و بسته میشوند و نبرد اسلحهیِ گروههای خلافکاری که در ادامه میآید، عمدتاً از طریق سایهها روی دیوار ترسیم شدهاند.
اینکه آیا این صرفاً برای تأثیر نمایشی است یا اظهارنظری کنایهآمیز در مورد آرمانهای افلاطونی مردانگی، صحنه را برای داستانی آماده میکند که از طریق صدایِ زنده منتقل میشود – چه آهنگهای پاپ دههی ۱۹۸۰ باشد و چه ضربات ریتمیک مشتهایی که استخوانها را خرد میکند و با صدایِ بلند در صحنه پخش میشود – و البته تصاویر اکسپرسیونیستی یا به طور ساده همان هیجاننمایی.
کارگردان بیش از هر کسی یادآور اسپایک لیِ اولیه است، مقایسهای که با دو صحنهی رقص غیرمنتظره تثبیت میشود که به شیرینیِ عشق میافزاید و نشان میدهد که رویکردِ للوش به درام واقعگرایانه این است که همه چیز را به جز سینکِ ظرفشویی، جلوی دوربین بیندازد.
کارگردان به خوبی میداند که اگر میخواهد به تمایلات کلاسیک خود بپردازد، بهتر است کمی تخیل به خرج دهد و او هم از نظر فنی و هم از نظر لحن عملکرد خوبی دارد: فیلم با وجود صداقت آزاردهندهاش هرگز به سمت ابتذال یا احساساتگرایی ناخواستهای کشیده نمیشود، خشم درونی کلوتار احساساتگرایی را تا حد زیادی مهار میکند. احساسات سنگینتر با برخی لمسهای عجیب و غریب و جذاب متعادل میشوند – مانند زمانی که تکهای از آدامس بادکنکی کلوتار که جکی به عنوان یادگاری عاشقانه به دیوار اتاق خوابش چسبانده، شروع به تپیدن مانند یک قلب میکند – و در لحظاتِ کلیدی با موسیقی متن اُپِرایی و صریحِ جان بریون برجسته میشود.
سیمون ژاکوئت، تدوینگر فیلم، انرژی فیلم را با مهارت مهار میکند: نیمهی دوم فیلم که در آن کلوتار (با بازی فرانسوا سیول) از زندان آزاد میشود و در حالی که تلاش میکند با گروه قدیمی خود تسویه حساب کند، با جکی (آدل اگزارکوپولوس) نیز دوباره ارتباط برقرار میکند، به همان اندازه نیمهی اول انفجاری به نظر میرسد. جکی که به دلیل زندانی شدن کلوتار بیچیز مانده، با جفری (وینسنت لاکوست) مدیر میانی یک شرکت اجاره خودرو، یک مرد بِتا در برابر آلفایِ کلوتار کنار آمده، با این حال با حسادت سمیِ خود خطر بیشتری برای جکی ایجاد میکند. از طرفی دیگر، کلوتار پسر مغرور لا بروس را به قتل میرساند و اداره کلوب شبانه او را به عهده میگیرد.
توالی ثروت ناگهانی با تعبیر درستِ از «کوخ به کاخ رسیدن» و تبدیل شدن کلوتار به رئیس یک گروه محلی، مونتاژی کوتاه از خشونت و سخنرانیهایی به سبک «باشگاه مشتزنی» دربارهی محرومان نظام سرمایهداری است. حتی اگر به نظر رسد که این خطر در فیلمی جزئینگر، نادیده گرفتنِ جزئیات است، اما ناامیدکنندهتر از نحوهی برخورد فیلم با تنها شخصیت رنگینپوست، دوستِ وفادار کلوتار، لیونل است. کُلِ نقش او چه در کودکی و چه به عنوان یک جوانِ بدبخت، محدود به هدف قرار گرفتن برای توهینهای نژادپرستانه، دستیار یا شخصیت کمکی طنزآمیز است. (کسانی که فیلم قبلی للوش، «شنا کن یا غرق شو» را دیدهاند، ممکن است سطحی بودن مشابهی را در شخصیت رنگینپوست اصلی آن فیلم به یاد بیاورند.)
با این حال، جای تعجب نیست که شخصیتهای فرعی در فیلمی به شدت درگیر حسِ گریز از مرکز مانند «قلبهای تپنده» ضعیف به نظر میرسند. عشق بین کلوتار و جکی گردابی است که کلِ فیلم حول آن میچرخد و صداقتِ آن باعث میشود احساس نزدیکی بیشتری به فیلمهایی مانند «بتی آبی» داشته باشد تا داستانهای خونینِ عشق پایدار مانند «از ته دل وحشی» یا «عشق حقیقی». للوش شاید فردی خلاق و مبتکر نباشد، اما او یک صنعتگرِ متعهد و تلفیقکنندهی مشتاقِ اشکالِ مختلف است، و اگر این حماسهیِ رومانتیک خوشخیالانه چیزی را نشان دهد، این است که حتی ژانرهای تکراری هم میتوانند با صداقت، غافلگیری و قدرت بصریِ – به عبارت دیگر، کمی جنون – جان بگیرند.