خبر عجیب درباره دریافت گواهی فوت پدر از دختر ابراهیم رئیسی
ابراهیم فیاض، استاد دانشگاه تهران گفت: دختر شهید رئیسی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در حال تحصیل است. او به دلیل اتفاقی که برای پدرش افتاد، از دانشگاه یک ماه درخواست مرخصی کرد، اما به او گفتند تا گواهی فوت پدرت را نیاوری، نمیتوانی مرخصی بگیری، درحالی که تمام دنیا از شهادت پدر ایشان خبر داشتند.
ابراهیم فیاض، استاد دانشگاه تهران با بیان این که ساختار اداری دانشگاهها و آموزش عالی به شدت خشک و ضد خلاقیت است، اظهار داشت: انعطاف نداشتن ساختار دانشگاهها نابود کننده خلاقیت است. مثلا دختر شهید رئیسی (رئیس جمهور سابق) در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در حال تحصیل است. او به دلیل اتفاقی که برای پدرش افتاد، از دانشگاه یک ماه درخواست مرخصی کرد؛ اما به او گفتند تا گواهی فوت پدرت را نیاوری نمیتوانی مرخصی بگیری درحالی که تمام دنیا از شهادت پدر ایشان خبر داشتند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران عنوان کرد: فرزند خواهر من که بسیار سطح هوشی بالایی داشت برای تحصیل در رشته هوش مصنوعی به فنلاند رفت. وقتی استاد دانشگاه آنجا متوجه هوش سرشارش شد، با وجود اینکه هنوز دانشجوی ترم اولی بود، زمانی که در کلاس حضور نداشت او را به جای خود مینشاند.
وی افزود: نمونه دیگری که میتوانم بگویم، پسر دکتر درخشان است. درخشان استاد اقتصاد دانشگاه تهران است. پسر او نابغه ریاضی است. وقتی دبیرستانی بود، به او اجازه دادند در دانشگاه صنعتی شریف فقط مستمع آزاد پای درسها بنشیند. از این رو پدرش او را به دانشگاه آکسفورد انگلستان برد. بدون اینکه از او مدرک دیپلم بخواهند، معادلهای که چهل سال حل نشده بود را به او نشان دادند و گفتند آیا میتوانی این معادله را حل کنی؟ او توانست آن معادله را حل کند سپس بدون نشان دادن هیچ مدرکی، از دانشگاه آکسفورد مدرک دکترا گرفت.
فیاض خاطرنشان کرد: اینها موارد انعطاف در دانشگاههای پیشرفته هستند. نابغه را نباید اذیت کرد. نوابغ در ایران دیوانه میشوند. من سالها در دوره راهنمایی، قبل و بعد از انقلاب شاهد این موضوع بودهام که نابغهها چون در کشور ما فهمیده نمیشوند، دیوانه میشوند. دانشگاههای ما نابغه کشند. من خبر موثق دارم که تمامی دانشجویان صنعتی شریف دچار مشکلات روحی و روانیاند. در دانشگاه تهران هم روانی هست ولی تعدادشان کمتر است. دلیلش هم این است که بچههای نابغه در دانشگاههای ما تکلیف خود را نمیدانند.1