به روز شده در: ۰۸ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۱۰
کد خبر: ۵۲۶۱۲۳
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۶ - ۰۵ خرداد ۱۴۰۱

ایران، بهشت عبدالباقی‌ها

وقتی کسی ساختمانی می‌سازد که به این راحتی ویران می‌شود و مردم بی‌گناهی زیر آن به معنای دقیق کلمه به خاک و خون کشیده می‌شوند، دیگر کسی حرفش را باور نمی‌کند.
روزنو :

ایران، بهشت عبدالباقی‌ها

روزنو :ایران بهشت عبدالباقی‌هاست... اگر برج آرزوهای حاج حسینِ متروپل‌ساز فروریخت، از بی‌کفایتی و سهل‌انگاری خودش بود. اگر این‌قدر خرابکاری نمی‌کرد، می‌توانست برج‌های بلندتری بسازد و کسی هم از فسادش مطلع نمی‌شد. ظاهراً چنان از «روسازی» و «ظاهرسازی» و «ظریف‌کاری» خود مطمئن بود که دیگر نیازی به «زیرسازی» استوار نمی‌دید. آری! همین‌که ظاهرسازی و روسازی، داربست‌سازی و باندبازی بلد باشی، کافی‌ است.

امروز در صفحۀ اینستاگرامم در یک نظرسنجی پرسیدم: «آیا باور می‌کنید عبدالباقی جان باخته باشد؟» ۹۶ درصد پاسخ دادند «نه». می‌دانستم «بسیاری» مرگ او را باور نخواهند کرد، اما «۹۶» درصد برایم تکان‌دهنده بود! در استوری‌های بعدی، گزارش صداوسیما از شناسایی جسد عبدالباقی را نشان دادم و دوباره پرسیدم: «آیا همچنان باور ندارید عبدالباقی مرده باشد؟» و باز هم «۹۴» درصد گفتند: «باور نمی‌کنم».


این‌همه بی‌اعتمادی به رسانۀ رسمی ــ دست‌کم در همین یک موضوع! ــ تکان‌دهنده نیست؟ نیازی به یادآوری نیست که صفحۀ من بازتاب دقیقی از جامعۀ ایرانی نیست و این نظرسنجی نیز هیچ شباهتی به یک نظرسنجی پژوهشگرانه و دقیق نداشت، اما مگر می‌شود بی‌اعتمادی عمیق مردم به رسانۀ ملی را انکار کرد؟ رسانه‌ای که بازتابدهندۀ اراده و سیاست حاکمیت است!

اما بین «ویرانی متروپلِ» عبدالباقی و «ویرانی اعتماد» مردم ارتباط مستقیمی وجود دارد. وقتی عبدالباقی توانسته است با نفوذ و روابط گسترده «متروپل» غیراستانداری بسازد که با نازک‌نسیم بهاری فرو بریزد، نمی‌تواند کارهای دیگری هم بکند؟! من جوابی برای این سوال ندارم، اما از یک چیز دیگر مطمئنم! چیزهای زیادی بر سر ما ــ دقیقاً ما، من و شما ــ ویران شده که مانند برج متروپل پیدا نیست، اما آوارش را بر سرها و شانه‌هایمان حس می‌کنیم. ولی صداوسیما نه تنها منکر این ویرانی‌هاست، بلکه اصلاً هست تا اثبات کند هیچ‌چیز هیچ‌جا بر سر هیچ‌کس فرو نریخته و حتی ما خوش‌ساخت‌ترین و استوارترین بنا را داریم!

وقتی کسی ساختمانی می‌سازد که به این راحتی ویران می‌شود و مردم بی‌گناهی زیر آن به معنای دقیق کلمه به خاک و خون کشیده می‌شوند، دیگر کسی حرفش را باور نمی‌کند. حال چه این ساختمان مانند متروپل «مرئی» باشد و چه مانند ساختمان اقتصاد «نامرئی»! ما زیر آواریم، با این تفاوت که این آوار انکار می‌شود و ترسمان هم همین است که مدفون و فراموش شویم و همچنان کسی باور نکند...

یک خانواده با درآمد متوسط، اگر یک سال خود را بچلاند و به هر ضرب و زور قدری پس‌انداز کند، در نهایت آخر سال می‌تواند «یک متر آپارتمان» در جنوب شهر تهران بخرد. یک خانوادۀ چهار نفره اگر بخواهد روزی یک لیوان شیر بخورد (که این حداقل نیاز بدن انسان است!)، هزینۀ ماهیانه‌اش می‌شود یک میلیون! مگر این مردم چقدر درآمد دارند که هزینۀ یک‌لیوان شیرشان بشود یک میلیون؟! متروپلِ اقتصاد بر سر ما ویران شده و هر چه زیر آوار با سنگ به دیوارهای ویران‌شده می‌کوبیم، کسی نمی‌شنود، اما عبدالباقی‌ها باقی‌اند و روی آواری که ما را مدفون می‌کند، برج‌های بلندتری برای خود می‌سازند...

ویژه روز
عکس روز
خبر های روز